عقل معاش می گوید که شب هنگام خفتن است،
اما عشق می گوید که بیدارباش ، در راه خدا بیدارباش تاروح تو چون شعاعی ازنوربه شمس وجودحق اتصال یابد.
اما عشق می گوید چگونه میتوان خفت وقتی که جهان ظلمتکده کفرآبادی است که درآن احکام حق موردغفلت است؟
عشق می گوید چگونه میتوان خفت که هنوز خون گرم امام عاشورا، اززمین کرب وبلا می جوشد وتورا فرامی خواند؟چگونه میتوان خفت وجهان رادرکف جهال وقداره بندها رها کرد؟
نه شب هنگام خفتن نیست...